اخبارها » رابطه ی بین ام المؤمنین عایشه و فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم

أضيفت في : 22-03-2021

اگر به احادیث و روایاتی که ام المؤمنین عایشه و فاطمه رضی الله عنهما درباره ی یکدیگر نگاهی بیاندازیم؛ خواهیم دید که رابطه ی بین این دو بزرگوار قائم بر حسن معاشرت و دوستی و نیکی و مودت و مهربانی بوده است. و هرگز نشنیده ایم که بین این دو بزرگوار مشکلی به وجود آمده باشد که باعث قطع این رابطه ی محکم شده باشد.

بر اساس آنچه که در روایات آمده ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها؛ فاطمه رضی الله عنها را می ستود تا جایی که ایشان را شبیه ترین شخص به رسول الله صلی الله علیه و سلم می دانست؛ چنانکه در سنن ابی داود و ترمذی از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت شده که فرمود: (هیچ کس را ندیدم که در ظاهر و وقار و رفتار و نشست و برخواستش شبیه‌ تر از فاطمه به رسول الله صلی الله علیه و سلم باشد. و هرگاه نزد پدرشان می آمد؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم برمی خواستند و دستش را می گرفتند و او را می بوسیدند؛ سپس در جایگاه خویش وی را می نشاندند. و هرگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد ایشان می رفتند، وی بر می خواست و دست پدرشان را می گرفت و می بوسید سپس در جایگاه خویش ایشان را می نشاند)[1].    
 
و نیز در صحیح بخاری و مسلم از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت شده که فرمود: (ما همه ی همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم جمع بودیم و هیچ یک از ما غایب نبود که فاطمه علیها السلام گام زنان وارد شد. به الله سوگند که طرز راه رفتنش با شیوه ی راه رفتن رسول الله صلی الله علیه و سلم تفاوتی نداشت، و چون رسول الله صلی الله علیه و سلم فاطمه را دیدند به او خوش آمد گفتند، وفرمودند: خوش آمدی ای دخترم. سپس او را سمت راست یا چپ خود نشاندند و بعد با وی پنهانی سخن گفتند. فاطمه به سختی گریست. چون رسول الله صلی الله علیه و سلم اندوهش را دیدند، برای بار دوم با پنهانی به وی سخنی گفتند. ناگهان دیدم فاطمه می خندید. از میان همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم فقط من به فاطمه گفتم: رسول الله صلی الله علیه و سلم از میان زنان، تو را به گفتن این راز؛ خاص گردانید و سپس تو گریستی. ایشان پنهانی به تو چه فرمودند؟ فاطمه گفت: من راز رسول الله صلی الله علیه و سلم را افشا نمی کنم. زمانی که رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات کردند، به فاطمه گفتم: به حقی که مرا به توست اصرار می ورزم که مرا از آن (راز) آگاه کنی. گفت: اکنون آری. رسول الله صلی الله علیه و سلم (در آن روز) به من فرمودند: همانا جبریل در هر سال یک بار با وی قرآن را می خواند و همانا امسال دو بار آن را با من خوانده است، و نمی پندارم جز اینکه اجل من نزدیک شده است. پس از الله تعالی بترس و شکیبا باش، همانا من سلف (پیشرو) نیکو برای تو هستم. فاطمه گفت: پس من گریستم. همان گریستنی که تو دیدی. چون رسول الله صلی الله صلی الله علیه و سلم حزن و اندوه مرا دیدند، بار دوم پنهانی به من فرمودند: ای فاطمه خشنود نیستی که بهترین زنان مسلمان باشی؟ یا بهترین زنان این امت باشی؟)[2].
 
و شکی نیست که چنین روایتی از عایشه رضی الله عنها نهایت مدح و ستایش ایشان درباره ی  فاطمه رضی الله عنها و بیان بزرگی منزلت فاطمه نزد الله تبارک و تعالی و رسول الله صلی الله علیه و سلم است. که این خودش نشانه ی قطعی محبت عایشه رضی الله عنها نسبت به فاطمه رضی الله عنها است.
 
وهمچنین این حدیث دلالت بر دوستی و نزدیکی عایشه به فاطمه رضی الله عنهاست. زیرا همانطور که در روایت آمده از بین همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم عایشه رضی الله عنها بود که درباره ی این سر از فاطمه پرسید.
 
اما محبت و وفای فاطمه رضی الله عنها هم نسبت به عایشه رضی الله عنها کم تر از محبت عایشه رضی الله عنها به وی نبود. بخصوص که وی قدر محبت پدرش به عایشه رضی الله عنها را می دانست. امام بخاری و مسلم رحمهما الله با سندشان از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت کرده اند: (همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم را نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم فرستادند. رسول الله صلی الله علیه و سلم همراه من زیر ملافه‌ ای دراز کشیده بود که فاطمه رضی الله عنها اجازه‌ ی ورود خواست. رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه‌ی ورود داد. فاطمه گفت: یا رسول الله! مرا همسرانت نزد تو فرستادند و از تو می ‌خواهند که عدالت را در مورد دختر ابوقحافه (ابوبکر) رعایت کنید. عایشه رضی الله عنها می ‌گوید: من ساکت بودم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: دختر عزیزم! آیا کسی را که من دوست دارم، تو دوست نداری؟ فاطمه گفت: بلی. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس این را دوست داشته باش. با شنیدن این سخنان، فاطمه برخاست و نزد همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم برگشت و آنان را از سخنانی که میان او و رسول الله صلی الله علیه و سلم رد و بدل شده بود، با خبر ساخت. همسران رسول الله صلی الله علیه و سلم به او گفتند: فکر می ‌کنیم که تو هیچ‌ کاری برای ما انجام نداده‌ ای. دوباره نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم برگرد و به ایشان بگو: همسرانت تو را سوگند می‌ دهند که در مورد دختر ابو قحاقه، عدالت را رعایت کن. فاطمه گفت: سوگند به الله، هرگز در مورد او با رسول الله صلی الله علیه و سلم صحبت نخواهم کرد)[3].
 
و شکی نیست که فاطمه رضی الله عنها وصیت پدرش رسول الله صلی الله علیه و سلم را درباره ی عایشه رضی الله عنها حفظ کرد؛ زمانی که به وی فرمود: (آیا کسی را که من دوست دارم، تو دوست نداری؟) وی در جواب گفت: بله، پس فرمودند: او را دوست داشته باش).
 
و از علی رضی الله عنها روایت شده: (فاطمه رضی الله عنها نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد تا از آسیاب کردن که به دستش آسیب رسانده بود؛ شکایت کند. و به وی خبر رسیده بود که به رسول الله صلی الله علیه و سلم خدمتگزارانی آورده اند. فاطمه رسول الله صلی الله علیه و سلم را در خانه نیافت. پس موضوع را به عایشه رضی الله عنها در میان گذاشت. آنگاه وقتی که رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدند؛ عایشه رضی الله عنها موضوع را بیان کردند. علی رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد ما آمدند در حالی که ما به جایگاه خواب رفته بودیم. خواستیم برخیزیم که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: برنخیزید. رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدند و میان من و فاطمه نشستند تا جایی که سردی پای ایشان را در شکم خود احساس کردم. سپس فرمودند: آیا شما را به چیزی بهتر از آنچه خواسته اید راهنمایی نکنم؟ هر وقت به جایگاه خواب رفتید و یا به رختخواب می رفتید سی و سه بار (سبحان الله) و سی و سه بار (الحمدلله) و سی و چهار بار (الله اکبر) بگویید؛ زیرا که این از خادم برای شما بهتر است)[4].
 
بنا بر این وقتی چنین روایاتی که دلالت بر علاقه و رابطه ی محکم و اطمینان به یکدیگر را در بین این دو بزرگوار می بینیم؛ در میابیم که رفتار فاطمه رضی الله عنها با ام المؤمنین عایشه مانند رفتار دختر متاهلی که به منزل مادرش می آید؛ بوده است.
 
که این علاقه و رابطه نه تنها در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و سلم بوده بلکه بعد از وفات ایشان هم ادامه داشته؛ چنان که در حدیث خواندیم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم فاطمه سر رسول الله صلی الله علیه و سلم را به عایشه رضی الله عنها خبر داد.
 
 
 
 
 
 
 
 
[1] ـ سنن ابی داود و شیخ آلبانی رحمه الله آن را صحیح می داند: (ما رأیت أحدا کان أشبه سمتا وهدیا ودلا - وقال الحسن: حدیثا، وکلاما، ولم یذکر الحسن السمت، والهدی، والدل برسول الله صلی الله علیه وسلم من فاطمة کرم الله وجهها کانت «إذا دخلت علیه قام إلیها فأخذ بیدها، وقبلها، وأجلسها فی مجلسه، وکان إذا دخل علیها قامت إلیه، فأخذت بیده فقبلته، وأجلسته فی مجلسها).
[2] ـ صحیح بخاری و مسلم: (إِنَّا کُنَّا أَزْوَاجَ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَهُ جَمِیعًا، لَمْ تُغَادَرْ مِنَّا وَاحِدَةٌ، فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ تَمْشِی، لاَ وَاللَّهِ مَا تَخْفَی مِشْیَتُهَا مِنْ مِشْیَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا رَآهَا رَحَّبَ قَالَ: «مَرْحَبًا بِابْنَتِی» ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ یَمِینِهِ أَوْ عَنْ شِمَالِهِ، ثُمَّ سَارَّهَا، فَبَکَتْ بُکَاءً شَدِیدًا، فَلَمَّا رَأَی حُزْنَهَا سَارَّهَا الثَّانِیَةَ، فَإِذَا هِیَ تَضْحَکُ، فَقُلْتُ لَهَا أَنَا مِنْ بَیْنِ نِسَائِهِ: خَصَّکِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالسِّرِّ مِنْ بَیْنِنَا، ثُمَّ أَنْتِ تَبْکِینَ، فَلَمَّا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَأَلْتُهَا: عَمَّا سَارَّکِ؟ قَالَتْ: مَا کُنْتُ لِأُفْشِیَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِرَّهُ، فَلَمَّا تُوُفِّیَ، قُلْتُ لَهَا: عَزَمْتُ عَلَیْکِ بِمَا لِی عَلَیْکِ مِنَ الحَقِّ لَمَّا أَخْبَرْتِنِی، قَالَتْ: أَمَّا الآنَ فَنَعَمْ، فَأَخْبَرَتْنِی، قَالَتْ: أَمَّا حِینَ سَارَّنِی فِی الأَمْرِ الأَوَّلِ، فَإِنَّهُ أَخْبَرَنِی: «أَنَّ جِبْرِیلَ کَانَ یُعَارِضُهُ بِالقُرْآنِ کُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً، وَإِنَّهُ قَدْ عَارَضَنِی بِهِ العَامَ مَرَّتَیْنِ، وَلاَ أَرَی الأَجَلَ إِلَّا قَدِ اقْتَرَبَ، فَاتَّقِی اللَّهَ وَاصْبِرِی، فَإِنِّی نِعْمَ السَّلَفُ أَنَا لَکِ» قَالَتْ: فَبَکَیْتُ بُکَائِی الَّذِی رَأَیْتِ، فَلَمَّا رَأَی جَزَعِی سَارَّنِی الثَّانِیَةَ، قَالَ: «یَا فَاطِمَةُ، أَلاَ تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ المُؤْمِنِینَ، أَوْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ).
[3] ـ صحیح بخاری و مسلم: (أَرْسَلَ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَاسْتَأْذَنَتْ عَلَیْهِ وَهُوَ مُضْطَجِعٌ مَعِی فِی مِرْطِی ، فَأَذِنَ لَهَا ، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فِی ابْنَةِ أَبِی قُحَافَةَ ، وَأَنَا سَاکِتَةٌ ، قَالَتْ : فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : ( أَیْ بُنَیَّةُ أَلَسْتِ تُحِبِّینَ مَا أُحِبُّ ؟ ) فَقَالَتْ : بَلَی ، قَالَ ( فَأَحِبِّی هَذِهِ ) ، قَالَتْ : فَقَامَتْ فَاطِمَةُ حِینَ سَمِعَتْ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَرَجَعَتْ إِلَی أَزْوَاجِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَأَخْبَرَتْهُنَّ بِالَّذِی قَالَتْ ، وَبِالَّذِی قَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَقُلْنَ لَهَا: مَا نُرَاکِ أَغْنَیْتِ عَنَّا مِنْ شَیْءٍ، فَارْجِعِی إِلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُولِی لَهُ: إِنَّ أَزْوَاجَکَ یَنْشُدْنَکَ الْعَدْلَ فِی ابْنَةِ أَبِی قُحَافَةَ !! فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: وَاللهِ لَا أُکَلِّمُهُ فِیهَا أَبَدًا).
[4] ـ صحیح بخاری و مسلم: (أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَتَتِ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَشْکُو إِلَیْهِ مَا تَلْقَی فِی یَدِهَا مِنَ الرَّحَی ، وَبَلَغَهَا أَنَّهُ جَاءَهُ رَقِیقٌ، فَلَمْ تُصَادِفْهُ ، فَذَکَرَتْ ذَلِکَ لِعَائِشَةَ ، فَلَمَّا جَاءَ أَخْبَرَتْهُ عَائِشَةُ، قَالَ : فَجَاءَنَا وَقَدْ أَخَذْنَا مَضَاجِعَنَا، فَذَهَبْنَا نَقُومُ ، فَقَالَ: ( عَلَی مَکَانِکُمَا ) فَجَاءَ فَقَعَدَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، حَتَّی وَجَدْتُ بَرْدَ قَدَمَیْهِ عَلَی بَطْنِی، فَقَالَ: ( أَلاَ أَدُلُّکُمَا عَلَی خَیْرٍ مِمَّا سَأَلْتُمَا؟ إِذَا أَخَذْتُمَا مَضَاجِعَکُمَا - أَوْ أَوَیْتُمَا إِلَی فِرَاشِکُمَا - فَسَبِّحَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ ، وَاحْمَدَا ثَلاَثًا وَثَلاَثِینَ ، وَکَبِّرَا أَرْبَعًا وَثَلاَثِینَ، فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمَا مِنْ خَادِمٍ).
 
 
    منبع: نوار اسلام