مقالها » حقيقت شرك آورزى


أضيفت في : 25-06-2018

یکی از واجبات حتمی و از مهم‌ ترین مسائل این است که بنده معنای شرک و خطر آن و انواعش را بداند تا توحیدش کامل شده و اسلامش در امان بماند و ایمانش صحیح باشد. شرک در لغت یعنی: شریک قرار دادن، به این معنا که یکی را شریک دیگری بگردانیم. مثلا می‌ گوییم: کس دیگری را در این کار شریک او کن، یعنی آن کار را به دو نفر محول گردان. اما معنای شرعی آن: قرار دادن شریک یا همانند و همتا، همراه با الله متعال در ربوبیت یا عبادت یا نام‌ ها و صفات اوست.

اما معنای شرعی آن: قرار دادن شریک یا همانند و همتا، همراه با الله متعال در ربوبیت یا عبادت یا نام‌ ها و صفات اوست.
"نِدّ" یعنی: نظیر و همتا. به همین سبب، الله متعال از قرار دادن اَنداد و انباز و همتا برای خود نهی کرده و در آیات بسیاری، کسانی را که برای الله همتایانی قرار می هند نکوهش کرده است: {پس برای الله همتایانی قرار ندهید درحالی که خود می ‌دانید}[1].
و می‌ فرماید: {و برای الله همتایانی قرار دادند تا - مردم را - از راه او گمراه کنند، بگو: بهره گیرید، پس یقیناً بازگشت تان به سوی آتش دوزخ است}[2].
و در حدیث آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "هرکس درحالی بمیرد که به جز الله همتایی را فرا می‌ خواند، وارد آتش می ‌شود"[3].
انواع شرک:
بر اساس نصوص کتاب و سنت، شرک ممکن است انسان را از دین خارج کند و گاه نیز باعث خارج شدن از دین نمی‌ شود؛ به همین سبب در اصطلاح علما، شرک به دو دسته تقسیم می‌ شود: شرک اکبر و شرک اصغر. هم اکنون به بیان مختصر این دو نوع می‌ پردازیم:
نخست: شرک اکبر:
یعنی آنکه بنده آنچه را که از حقوق محض الله است ـ در ربوبیت و الوهیت و نام‌ ها و صفات وی ـ برای غیر الله انجام دهد.
این شرک گاه آشکار است؛ مانند شرک بت پرستان و کسانی که به عبادت قبور و مردگان و غایبان می‌ پردازند.
و گاه پنهان است؛ مانند شرک کسانی که به غیر الله توکل می ‌کنند، مانند خدایان گوناگون، یا شرک و کفر منافقان؛ زیرا هرچند شرک آنان از نوع شرک اکبر است که باعث خارج شدن از دین می ‌شود اما مخفی است؛ زیرا منافقان در ظاهر ادعای اسلام می ‌کنند و کفر و شرکشان را پنهان می‌ کنند. بنابراین شرک آنان درونی است نه ظاهری.
همچنان گاه شرک در اعتقاد افراد است:
مانند شرک کسانی که معتقدند کسانی یا چیزهایی همراه با الله در خلقت و زنده کردن و میراندن و ملک و تصرف در این جهان شریک اند.
یا اعتقاد به اینکه کس دیگری نیز همانند الله دارای طاعت مطلق است و از او در حلال کردن و حرام کردن هرچه بخواهد پیروی می ‌کنند، حتی اگر مخالف دین پیامبران باشد.
یا شرک به الله در محبت و بزرگداشت، به این صورت که مخلوقی را همانند الله دوست بدارد، که الله این نوع شرک را نمی‌ بخشد و این همان شرکی است که الله درباره‌ ی آن فرموده است: {و از مردم کسانی هستند که غیر از الله همتایانی را برمی گزینند و آنها را مانند دوست داشتن الله دوست می دارند}[4].
یا اعتقاد به اینکه کسانی همانند الله غیب می‌ دانند که این نوع شرک در میان فرقه‌ های منحرف مانند رافضیان و صوفیان غالی و باطنیان بسیار است، به طوری که رافضیان معتقدند امامانشان غیب را می ‌دانند و باطنیان و صوفیان نیز درباره‌ ی اولیای خود همین اعتقاد را دارند یا اعتقاد به اینکه کسانی از رحمتی همانند رحمت الله برخورداند و مانند او در حق مردم مهربانی می ‌کنند و گناهان را می ‌آمرزند و از بندگان در می‌ گذرند!
و گاه این شرک در سخن رخ می‌ دهد:
مانند کسانی که غیر الله را به فریاد می ‌خوانند یا به وی پناه می ‌برند یا در کاری که جز الله قادر به انجام آن نیست از وی یاری می ‌جویند. فرقی نمی ‌کند که آن کس پیامبر باشد یا ولی یا ملائکه یا از جنیان یا هر مخلوق دیگری، چرا که این کار شرک اکبر است و انسان را از دین خارج می‌ کند.
یا مانند کسانی که دین را مورد تمسخر قرار می ‌دهند یا الله را همانند مخلوقات می ‌دانند یا آفریننده و روزی دهنده‌ ی دیگر را همراه با الله اثبات نماید که تمام این ها جزو شرک اکبر است و گناهی است بزرگ که بخشیده نمی ‌شود.
و گاه شرک در اعمال رخ می‌ دهد:
مانند کسی که برای غیر الله ذبح کند یا نماز بخواند یا سجده کند یا قوانینی وضع کند که مخالف حکم الله باشد و مردم را به آن فرا خواند، یا مانند کسی که کافران را علیه مؤمنان یاری دهد و کارهایی مانند این که منافی با اصل ایمان باشد و فاعل خود را از اسلام خارج ‌سازد.
دوم: شرک اصغر:
منظور از شرک اصغر، هر کاری که وسیله‌ ای است برای رسیدن به شرک اکبریا هر کاری که در نصوص از آن به عنوان شرک نام برده شده اما به حد شرک اکبر نمی‌ رسد - انسان را از دین خارج نمی‌ سازد -.
این شرک غالبا از دو جهت رخ می دهد:
اولا: از جهت تعلق به اسبابی که الله عزوجل اجازه‌ ی آن را نداده است؛ مانند آویزان کردن تعویذ و مهره و دیگر چیزها به عنوان اینکه سببی برای محافظت از انسان یا دور کردن چشمِ بد است. درحالی که الله این چیزها را از نظر شرعی یا قَدَری وسیله‌ ی محافظت قرار نداده است.
ثانیا: از جهت بزرگداشت برخی از چیزها به طوری که آن را به مقام ربوبیت نمی ‌رساند - اما جایز هم نیست - مانند قسم خوردن به غیر الله، یا گفتن عباراتی مانند اینکه: اگر الله و فلانی نبود - یا امیدم به تو و الله ست - ... و مانند آن.
علما ضوابطی برای تشخیص شرک اصغر از شرک اکبر در نصوص دینی قرار داده ‌اند، از جمله:
رسول الله صلی الله علیه وسلم صراحتا بیان نمایند که فلان کار شرک اصغر است؛ مثلا از محمد بن لبید روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "بیشترین چیزی که از آن بر شما می ‌ترسم، شرک اصغر است. گفتند: ای رسول الله! شرک اصغر چیست؟ فرمودند: ریاء. الله تبارک و تعالی روزی که بندگان را بر اساس اعمالشان پاداش می ‌دهد - به ریاکاران - می ‌فرماید: به نزد کسانی بروید که با اعمالتان برایشان ریا می ‌کردید و ببینید آیا پاداشی نزدشان خواهید داشت؟"[5].اگر لفظ "شرک" در نصوص کتاب و سنت به صورت نکره بیاید. یعنی بدون «ال» تعریف که در این صورت معمولاً منظور، شرک اصغر است. مثال های زیادی برای این مورد در سنت موجود است، از جمله این سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرمودند: "رقیه‌ ها و تمیمه‌ ها و تِوَله شرک است"[6].
رقیه: دعاهایی که بر بیمار خوانده می شود که اگر از آیات قرآن یا دعاهای صحیح نبوی باشد جایز است، اما اگر به زبانی نافهوم باشد، مانند ورد و افسون ساحران، جایز نیست.
تمیمه: گردنبندهایی از سنگ یا استخوان یا دعاها و اورادی که برای حفاظت کودکان یا حیوانات یا چیزهای دیگر به آنان آویزان می‌ کنند.
توله: چیزی است که گمان می ‌کنند باعث ایجاد محبت زن در دل همسر یا شوهر در دل زن می ‌شود.
منظور از شرک در این حدیث، شرک اصغر است.
برداشت صحابه از یک نص شرعی این باشد که منظور از لفظ شرک در آن، شرک اصغر است نه اکبر. بدون شک فهم صحابه از نصوص شرعی معتبر است. زیرا آنان آگاه ‌ترین مردم به دین الله عزوجل و مقاصد شریعت بودند. از نمونه‌ های این مسأله، روایتی است از ابن مسعود رضی الله عنه که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "«نحس و شوم دانستن - اشیاء یا پدیده ‌ها - شرک است» و این را سه بار تکرار نمودند سپس فرمودند: «و هرکس از ما به ناچار دچار آن می‌ شود، اما الله آن را با توکل از بین می‌ برد»"[7] جمله‌ ی "هرکس از ما به ناچار دچار آن می‌ شود" چنانکه علمای محدث بیان نموده ‌اند در واقع سخن ابن مسعود رضی الله عنه است - که در متن حدیث درج شده - و این نشان می ‌دهد که ابن مسعود رضی الله عنه نحس دانستن را جزو شرک اصغر دانسته است؛ زیرا ممکن نیست که از آنان شرک اکبر رخ داده باشد و شرک اکبر با توکل از بین نمی ‌رود بلکه باید حتما از آن توبه کرد.رسول الله صلی الله علیه وسلم لفظ شرک یا کفر را طوری تفسیر کند که مشخص شود منظور ایشان شرک اصغر بوده و نه شرک اکبر. از زید بن خالد جُهَنی روایت کرده ‌اند که گفت: "رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز صبح را در حدیبیه برایشان امامت نمود، درحالی که آثار باران دیشب همچنان باقی بود؛ سپس فرمودند: آیا می ‌دانید پروردگارتان چه فرمود؟ گفتند: الله و رسولش آگاه ‌ترند. فرمودند: الله فرمود: برخی از بندگان من درحالی که مؤمن بودند شب را به صبح رساندند و برخی درحالی که کافر بودند به صبح رساندند؛ آن کس که گفت: با فضل و رحمت الله باران نصیب ما شد، به من ایمان آورد و به ستارگان کفر ورزید و آن کس که آن را به ستارگان نسبت داد، به من کافر شد و به ستارگان ایمان آورد"[8].
کفری که در این حدیث آمده، در حدیث دیگری تفسیر شده است؛ از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "آیا نمی نگری به آنچه که پروردگارتان می گوید؟ می گوید: هرگاه به بندگانم نعمتی عطا کردم گروهی از آنان به آن نعمت کفر ورزیدند و گفتند: ستارگان، از ستارگان است"[9]. بنابراین مشخص می ‌شود کسانی که انزال باران را به ستارگان نسبت دادند در حقیقت ستارگان را سبب این کار دانسته‌ اند درحالی که الله ستارگان را سبب باران قرار نداده است؛ بنابراین کفری که در این حدیث آمده به معنای کفر نعمت است و واضح است که کفر نعمت انسان را از دین خارج نمی‌ کند و نوعی کفر اصغر است. اما کسی که معتقد باشد ستارگان در هستی تصرف می ‌کنند و خود باران را فرو می ‌فرستند، دچار شرک اکبر شده است.
شرک اصغر گاه آشکار است مانند پوشیدن حلقه یا ریسمان یا تعویذ و مهره و مانند آن - برای در امان ماندن از بدی ‌ها - و اعمال و سخنانی از این قبیل.
و گاه مخفی است، مانند ریا.
چنانکه گاه در قالب اعتقاد رخ می ‌دهد:
مانند اینکه کسی معتقد باشد چیز خاصی سبب جلب سود و دفع زیان است، درحالی که الله آن را سبب قرار نداده، یا معتقد باشد چیزی برکت دارد اما الله در آن این خاصیت را قرار نداده باشد.
گاه نیز ممکن است در سخن رخ دهد:
مانند کسانی که می‌ گویند با فلان سبب باران بارید، اما اعتقاد نداشته باشد که ستارگان یا عوامل دیگر خود باران را فرو فرستاده‌ اند - زیرا در این صورت دچار شرک اکبر شده - یا به غیر الله قسم یاد کند اما معتقد نباشد آن چیز بزرگتر یا برابر با الله است، یا بگوید: اگر الله و تو بخواهی و همانند این سخنان.
همچنین در اعمال نیز نمایان می‌ شود، مانند کسی که تعویذ یا حلقه یا هر چیز دیگری را به هدف دفع بلا یا رفع آن به خود آویزان کند، زیرا هرکس سببی را به چیزی نسبت دهد که الله آن را سبب شرعی یا قدری قرار نداده دچار شرک – اصغر - شده است. همینطور کسانی که به هدف تبرک، چیزی را مسح کنند که الله آن را متبرک نگردانده، مانند بوسیدن درِ مسجد و مسح آن و شفا خواستن از خاک آن و مانند این اعمال.
این مختصری بود درباره ‌ی تقسیم شرک به دو نوع اکبر و اصغر، اما تفصیل آن در این مجال اندک امکان پذیر نیست.
در پایان بر مسلمان لازم است که از شرک ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ دوری گزیند زیرا شرک، بزرگترین گناه است و تجاوز به حق خالص الله یعنی عبادت و طاعت و بندگی او به یگانگی است. برای همین است که جاویدان شدن مشرکان را آتش واجب نموده و آگاهمان ساخته که آنان را نخواهد بخشید و بهشت را بر آنان حرام ساخته است: {بی گمان الله این را که به او شرک ورزیده شود، نمی بخشد و غیر از آن را برای هرکس بخواهد می بخشد و هرکس که به الله شرک ورزد، یقیناً گناهی بس بزرگ را مرتکب شده است}[10].
و می‌ فرماید: {هرکس به الله شرک آورد قطعاً الله بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و برای ستمکاران یاورانی نیست}[11].
بنابراین برای هر دیندار و خردمندی لازم است که از ارتکاب شرک بترسد و از آن برحذر باشد و به پروردگارش پناه آورد تا او را از شرک حفظ نماید، چنانکه خلیل الله علیه السلام در دعای خود فرمود: {و من و فرزندانم را از اینکه بت‌ ها را عبادت کنیم، دور بدار}[12]. برخی از سلف گفته اند: "پس از ابراهیم، دیگر چه کسی خود را از بلا در امان می ‌داند؟!!".
پس برای بنده‌ ی راستین راهی نیست جز آنکه بسیار از شرک بترسد و از پروردگارش امید داشته باشد که او را از این بلا نجات دهد و همان دعای بزرگی را به زبان آورد که رسول الله صلی الله علیه وسلم به یاران خویش آموختند، آنجا که فرمودند: "شرک در میان شما مخفی ‌تر از صدای پای مورچه است و تو را به چیزی راهنمایی می‌ کنم که اگر انجامش دهی شرک کوچک و بزرگ را از تو دور می‌ کند، بگو: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أُشْرِکَ بِکَ وَأَنَا أَعْلَمُ، وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَمُ، یعنی: بارالها! به تو پناه می‌ آورم از اینکه دانسته به تو شرک آورم و برای آنچه ندانسته انجام داده ‌ام از تو آمرزش می ‌خواهم"[13].
این تفاوت حقیقت شرک اکبر با شرک اصغر بود. اما حکم این دو نوع شرک چه تفاوتی با هم دارد؟
شرک اکبر باعث خارج شدن شخص از اسلام می‌ شود، یعنی فاعلِ آن را خارج از دین و مرتد و کافر می ‌دانیم.
اما شرک اصغر باعث خروج شخص از اسلام نمی ‌شود؛ بلکه ممکن است از شخصی مسلمان سر بزند اما باز هم بر اسلام خود باقی بماند، اما فاعل آن در معرض خطری بس بزرگ قرار می گیرد، زیرا شرک اصغر از گناهان کبیره - بزرگ - است، تا جایی که ابن مسعود رضی الله عنه ـ می‌ گوید: "اگر به الله قسم دروغ بخورم برایم خوشایندتر از این است که به غیر الله سوگند راست ادا کنم" یعنی وی رضی الله عنه سوگند به غیر الله را - که شرک اصغر است -زشت‌ تر از قسم دروغ به الله دانسته، درحالی که ملعوم است سوگند دروغ یاد کردن به الله از گناهان کبیره است.
در آخر از الله متعال خواهانیم دل‌ های ما را تا هنگامی که به دیدارش می‌ شتابیم پایدار و ثابت قدم نگاه دارد و از گمراهی به او پناه می ‌بریم، چرا که او آن زنده ‌ای است که نمی ‌میرد و انسان‌ ها و جنیان همه خواهند مرد و الله داناتر است و بازگشت به سوی اوست.
برگرفته از:  https://islamqa.info
ام احمد
 
 
 
 
[1] {فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّـهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ} بقره:22
[2] {وَجَعَلُوا لِلَّـهِ أَنْدَادًا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ ۗقُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَی النَّارِ} ابراهیم:30
[3] "من مات وهو یدعو من دون الله ندا دخل النار" روایت بخاری و مسلم.
[4] {وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّـهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّـهِ} بقره:165
[5] "عن مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ الشِّرْکُ الأَصْغَرُ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الشِّرْکُ الأَصْغَرُ؟ قَالَ: الرِّیَاء. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی یَقُولُ یَوْمَ تُجَازَی الْعِبَادُ بِأَعْمَالِهِمْ اذْهَبُوا إِلَی الَّذِینَ کُنْتُمْ تُرَاءُونَ بِأَعْمَالِکُمْ فِی الدُّنْیَا فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمْ جَزَاءً" روایت احمد. آلبانی آن را در "سلسلة الصحیحة" صحیح دانسته است.
[6] "إن الرقی والتمائم والتِّوَلَة شرک" روایت ابوداود. آلبانی آن را در "سلسلة الصحیحة" صحیح است.
[7]  "الطِّیَرَةُ شِرْکٌ الطِّیَرَةُ شِرْکٌ. ثَلاثًا، وَمَا مِنَّا إِلا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُذْهِبُهُ بِالتَّوَکُّل" روایت ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، احمد، ابن حبان، حاکم و بخاری در "العلل الکبیر". ترمذی گفته است: این حدیث حسن صحیح است. ابن عربی آن را در "عارضة الأحوذی" صحیح دانسته. احمد شاکر در "مسند أحمد" گفته است: اسنادش صحیح است. آلبانی نیز آن را در "صحیح سنن ابوداود" صحیح دانسته است.
[8] "صَلَّی لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلاةَ الصُّبْحِ بِالْحُدَیْبِیَةِ عَلَی إِثْرِ سَمَاءٍ کَانَتْ مِنْ اللَّیْلَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ فَقَالَ: هَلْ تَدْرُونَ مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ؟ قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: أَصْبَحَ مِنْ عِبَادِی مُؤْمِنٌ بِی وَکَافِرٌ فَأَمَّا مَنْ قَالَ مُطِرْنَا بِفَضْلِ اللَّهِ وَرَحْمَتِهِ فَذَلِکَ مُؤْمِنٌ بِی کَافِرٌ بِالْکَوْکَبِ وَأَمَّا مَنْ قَالَ بِنَوْءِ کَذَا وَکَذَا فَذَلِکَ کَافِرٌ بِی مُؤْمِنٌ بِالْکَوْکَبِ" روایت بخاری و مسلم.
[9] "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَلَمْ تَرَوْا إِلَی مَا قَالَ رَبُّکُمْ؟ قَالَ: مَا أَنْعَمْتُ عَلَی عِبَادِی مِنْ نِعْمَةٍ إِلَّا أَصْبَحَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِهَا کَافِرِینَ یَقُولُونَ الْکَوَاکِبُ وَبِالْکَوَاکِبِ" روایت مسلم.
[10] {إِنَّ اللَّـهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚوَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّـهِ فَقَدِ افْتَرَیٰ إِثْمًا عَظِیمًا} نساء:48
[11] {إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّـهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّـهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ ۖوَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ} مائده:72
[12] {وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ} ابراهیم:35
[13] "الشرک فیکم أخفی من دبیب النمل، وسأدلک علی شیء إذا فعلته أذهب عنک صغار الشرک وکباره تقول: اللهم إنی أعوذ بک أن أشرک بک وأنا أعلم، وأستغفرک لما لا أعلم" روایت بخاری در "الأدب المفرد" و آلبانی آن را در "صحیح الأدب المفرد" و "صحیح الجامع" صحیح دانسته است.
     مصدر: نوار اسلام